شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید
هم وطن
در آستانه دومین نوروز سبزی که روزهای سیاه کودتای ما را در بر خواهد گرفت، جای خالی همراهان دیروزمان بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. شوربختانه زمستان سرد 89 نیز با شهادت تنی چند از یاران سبزمان همراه شد تا بیشتر از پیش بیتاب پایان یافتن زمستان سیاه استبداد شویم. این یلدای تاریک دیر زمانی است که سخت جانی میکند، اما چه باک که باور ما در سر زدن سپیده بر بام وطن تردید ناپذیر است. تا آن روز تنها صبوری میخواهیم و امید.
همراه سبز
در واپسین روزهای سال «استقامت و پایداری جنبش سبز»، ما، زنجیرهای از وبلاگ نویسان سبز گرد هم آمدهایم تا شادیهای کوچک نوروزی خود را با بازماندگان شهدای جنبش قسمت کنیم. سلامی به گرمی، دستی به مهربانی و کلامی به شادی، کوچکترین عیدانه ما برای کلبههایی است که در سوگ عزیزان به ماتم نشستهاند. دلهای ما نوروز امسال را در کنار خانوادههای شهدا تحویل خواهد کرد. پس از شما خوانندگان خود نیز دعوت میکنیم تا به ما بپیوندید و ما را در انجام این گام کوچک یاری رسانید.
زنجیره ولاگ نویسان سبز، نشانی منزل گروهی از شهدای جنبش را به شرح زیر منتشر کرده و شما خواننده این نامه را فرا میخواند تا نوروز امسال را با ارسال یک کارت تبریک، یک پیام محبت آمیز و یا یک شاخه گل، با بازماندگان شهدای جنبش تقسیم کنید.
به امید جشن نوروز آزادی
زنجیره وبلاگ نویسان سبز
فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز
نوشته
سعیدتوکلی
در جمعه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۹
برچسبها:
وبلاگ نویسان سبز+کودتا+جنبش سبز
/
دیدگاه: (0)
متن کامل نامه سرگشاده گروهی از وبلاگ نویسان سبز به علی مطهری
نوشته
سعیدتوکلی
در سهشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۹
برچسبها:
میرحسین موسوی،مهدی کروبی،اخلاق،سبز،رسانه
/
دیدگاه: (0)
خدمت جناب آقای علی مطهری
با عرض سلام و احترام
ما، گروهی از هموطنان شما هستیم که خود را فعال و هوادار «جنبش سبز مردم ایران» میدانیم. جنبشی که اعضایش از زمان برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری تاکنون متحمل رنج و درد فراوان شدهاند. ما برخی از همراهان خود را در خاک و خون دیدهایم و گروه بیشتری را امروز در بند و اسارت داریم. ما مورد ظلم قرار گرفتیم اما همچنان دادگاهی برای تظلمخواهی نمییابیم.
آقای مطهری
در ریشهیابی علل و عوامل اتفاقات ناگوار 20 ماه گذشته میان ما و شما اختلافاتی وجود دارد. اختلافاتی که شاید بتوان در فضایی آرام به حل و فصل آنان دل بست و شاید هم هیچ گاه به توافقی قطعی بر سر آنان دست نیابیم، اما در این میان ما تشابهاتی هم میبینیم که میتوانند محوریتی برای یک حرکت مشترک شوند.
ما به مانند شما از تداوم وضعیت نابسامان کنونی که بنبستی ناگوار را بر سر راه کشور قرار داده است به ستوه آمدهایم. ما خواستار بازگشت آرامش و آسایش به کشور و رفع فضای کینه و نفرت و خشم هستیم.
ما به مانند شما از تداوم خشونتهای خیابانی، کشته شدن هموطنانمان و بازداشتهای گسترده ناخرسند هستیم و توقف این وقایع تاسف بار را برای مصالح خود و کشور در اولویت میدانیم.
ما به مانند شما از قانونگریزی و تصمیمات شخصی و جناحی و گروهی آسیب دیدهایم و بزرگترین قربانی چنین روندی را مصالح کلی کشور و ملت میدانیم.
ما به مانند شما راه حل عبور از بحران را نه در فضایی ملتهب و سرشار از دروغ و تهمت، که در سایه آرامش و گفت و گو جست و جو میکنیم.
و در نهایت ما نیز چون شما پافشاری بر لجاجت و تمامیتخواهی را ریشه تمامی این مصیبتها میدانیم و امیدواریم همه شهروندان کشور، به ویژه مسوولین حکومتی با سعه صدر بیشتری به سخنان و مطالبات طرف مقابل گوش فرا دهند.
جناب مطهری
ما امیدواریم همین میزان از اشتراکات برای آغاز حرکتی مشترک در راستای نیل به توافقی مطلوب (هرچند حداقلی) کفایت کند. پس صادقانه و صمیمانه دست یاری به سوی شما دراز میکنیم چرا که شما را فردی صادق، هرچند در مخالفت با خود میشناسیم.
آقای مطهری
«جنبش سبز ایران» امروز جنبشی متکثر با خواستههای گوناگون است. هر کسی از ظن خود یار آن شده و به اعتراف شاخصترین چهرههایش هنوز کسی نتوانسته است کلیتی را به تمامی اقشار حاضر در آن منتسب کند. با این حال ما گروهی از دل همین جنبش هستیم که امیدواریم تا با محوریت قانون، انصاف و مصالح ملی شاهد برقراری گفت و گو با نمایندگان منصف و صادق حاکمیت باشیم. در این راه خواستههای ما به صورت شفاف مطرح شده و هرکس که مدعی دلسوزی برای کشور و مردم است باید برای برآوردهسازی آنها تلاش کند:
ما خواستار رفع حصر خانگی رهبرانمان هستیم. آنانی که در هیچ محکمهای محاکمه نشدهاند و بر خلاف قانون و بدون هیچ اتهام اعلام شده و جرمی اثبات شده در حصر گرفتار آمدهاند و از ابتداییترین حقوق شهروندی خود محروم ماندهاند.
ما خواهان تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی هستیم که صراحتا در بند 27 قانون اساسی ذکر شده است.
ما خواستار آزادی همراهان در بندمان هستیم که گروه گروه و بیهیچ گونه اتهام مشخصی بازداشت میشوند و بدون محاکمه در دادگاهی رسمی در بند و زنجیر به سر میبرند.
ما خواستار آزادی مطبوعات و رفع هرگونه سانسور هستیم. حقی بدیهی و اولیه که در بند به بند قانون اساسی کشور به ویژه مواد 3، 24 و 175 مورد تاکید قرار گرفته است.
ما خواستار خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور هستیم که آن را بزرگترین خطر برای مصالح ملی و مایه وهن و بیآبرویی کشور میدانیم.
و در نهایت ما خواستار برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم هستیم که تنها مستبدین و دیکتاتورها میتوانند با آن مخالفت کنند.
جناب مطهری
بپذیرید که در این فضا، هر بارقهای از همگرایی، هرچند به مصداق کورسویی لرزان، باید به فال نیک گرفته شود و مورد حمایت قرار گیرد تا بتوانیم به توافقهای بزرگتر چشم امید ببندیم. ما تنها میخواهیم به شما اطمینان دهیم که اگر در راستای تلطیف فضا و بازگشت امور کشور به روند عادی خود گامی بردارید صمیمانه از اقدامات شما حمایت خواهیم کرد. با این حال ما گمان میکنیم تا زمانی که ارتباط فعالان جنبش با چهرههایی که به صورت نمادین رهبران جنبش خوانده میشوند برقرار نگردد، حداقلهای این توافق هم قابل دسترسی نیست.
پس اجازه بدهید از شما بخواهیم تا به نمایندگی از این جمع اعلام کنید آزادی رهبران جنبش ما، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر خانگی از جانب فعالان جنبش سبز به مصداق گامی مثبت در راستای اعتمادسازی از سوی حاکمیت قلمداد خواهد شد. شما بهتر از هر کس دیگری میدانید که این چهرهها بارها و بارها بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید کردهاند، پس میتوان امیدوار بود که همین فصل الخطاب مورد توافق طرفین، دستمایه گفت و گوهای آینده قرار گیرد.
آقای مطهری
ما میخواهیم که به رسمیت شناخته شویم. از ما یاد کنید اما نه به عنوان فتنهگران که ما تنها معترضیم. ما سوگواران جنبشی وابسته و مدفون شده نیستیم. ما آزادی خواهان مستقلی هستیم که جنبش پویای ما با گذشت 20 ماه سرکوب و فشار همچنان رو به رشد و بلوغ است. ما را فریبخورده ندانید که ما پرسشگریم. ما را اقلیت ناچیز نشمرید که ما بیشماریم حتی اگر در نگاه شما اکثریت نباشیم و در نهایت اینکه از آزادی رهبران و دیگر همراهان دربند ما حمایت کنید، ما نیز از حکمیت شما استقبال خواهیم کرد.
با سپاس از توجه شما و به امید بازگشت به آرامشی که مصالح کشور و ملت را در بر بگیرد
گروهی از وبلاگ نویسان سبز
پ.ن: هرچند با بخش زیادی از نامه توافق کامل ندارم ،اما از آنرو اینروزها جای عقل را احساسمان گرفته و بجای منطق راهی جز خشم برایمان باقی نگذاشته اند و از آنجهت که در جبهه مقابل کمتر سراغی از انصاف موجود است و مخاطب این نامه از معدود افرادیست که پوسته ای از عقل گرایی نشان میدهد ،من نیز در اقدامی خرد با امضا و انتشار این نامه تلاش میکنم سهمی درگشودن امکان دیالوگی شاید داشته باشم.
با عرض سلام و احترام
ما، گروهی از هموطنان شما هستیم که خود را فعال و هوادار «جنبش سبز مردم ایران» میدانیم. جنبشی که اعضایش از زمان برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری تاکنون متحمل رنج و درد فراوان شدهاند. ما برخی از همراهان خود را در خاک و خون دیدهایم و گروه بیشتری را امروز در بند و اسارت داریم. ما مورد ظلم قرار گرفتیم اما همچنان دادگاهی برای تظلمخواهی نمییابیم.
آقای مطهری
در ریشهیابی علل و عوامل اتفاقات ناگوار 20 ماه گذشته میان ما و شما اختلافاتی وجود دارد. اختلافاتی که شاید بتوان در فضایی آرام به حل و فصل آنان دل بست و شاید هم هیچ گاه به توافقی قطعی بر سر آنان دست نیابیم، اما در این میان ما تشابهاتی هم میبینیم که میتوانند محوریتی برای یک حرکت مشترک شوند.
ما به مانند شما از تداوم وضعیت نابسامان کنونی که بنبستی ناگوار را بر سر راه کشور قرار داده است به ستوه آمدهایم. ما خواستار بازگشت آرامش و آسایش به کشور و رفع فضای کینه و نفرت و خشم هستیم.
ما به مانند شما از تداوم خشونتهای خیابانی، کشته شدن هموطنانمان و بازداشتهای گسترده ناخرسند هستیم و توقف این وقایع تاسف بار را برای مصالح خود و کشور در اولویت میدانیم.
ما به مانند شما از قانونگریزی و تصمیمات شخصی و جناحی و گروهی آسیب دیدهایم و بزرگترین قربانی چنین روندی را مصالح کلی کشور و ملت میدانیم.
ما به مانند شما راه حل عبور از بحران را نه در فضایی ملتهب و سرشار از دروغ و تهمت، که در سایه آرامش و گفت و گو جست و جو میکنیم.
و در نهایت ما نیز چون شما پافشاری بر لجاجت و تمامیتخواهی را ریشه تمامی این مصیبتها میدانیم و امیدواریم همه شهروندان کشور، به ویژه مسوولین حکومتی با سعه صدر بیشتری به سخنان و مطالبات طرف مقابل گوش فرا دهند.
جناب مطهری
ما امیدواریم همین میزان از اشتراکات برای آغاز حرکتی مشترک در راستای نیل به توافقی مطلوب (هرچند حداقلی) کفایت کند. پس صادقانه و صمیمانه دست یاری به سوی شما دراز میکنیم چرا که شما را فردی صادق، هرچند در مخالفت با خود میشناسیم.
آقای مطهری
«جنبش سبز ایران» امروز جنبشی متکثر با خواستههای گوناگون است. هر کسی از ظن خود یار آن شده و به اعتراف شاخصترین چهرههایش هنوز کسی نتوانسته است کلیتی را به تمامی اقشار حاضر در آن منتسب کند. با این حال ما گروهی از دل همین جنبش هستیم که امیدواریم تا با محوریت قانون، انصاف و مصالح ملی شاهد برقراری گفت و گو با نمایندگان منصف و صادق حاکمیت باشیم. در این راه خواستههای ما به صورت شفاف مطرح شده و هرکس که مدعی دلسوزی برای کشور و مردم است باید برای برآوردهسازی آنها تلاش کند:
ما خواستار رفع حصر خانگی رهبرانمان هستیم. آنانی که در هیچ محکمهای محاکمه نشدهاند و بر خلاف قانون و بدون هیچ اتهام اعلام شده و جرمی اثبات شده در حصر گرفتار آمدهاند و از ابتداییترین حقوق شهروندی خود محروم ماندهاند.
ما خواهان تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی هستیم که صراحتا در بند 27 قانون اساسی ذکر شده است.
ما خواستار آزادی همراهان در بندمان هستیم که گروه گروه و بیهیچ گونه اتهام مشخصی بازداشت میشوند و بدون محاکمه در دادگاهی رسمی در بند و زنجیر به سر میبرند.
ما خواستار آزادی مطبوعات و رفع هرگونه سانسور هستیم. حقی بدیهی و اولیه که در بند به بند قانون اساسی کشور به ویژه مواد 3، 24 و 175 مورد تاکید قرار گرفته است.
ما خواستار خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور هستیم که آن را بزرگترین خطر برای مصالح ملی و مایه وهن و بیآبرویی کشور میدانیم.
و در نهایت ما خواستار برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم هستیم که تنها مستبدین و دیکتاتورها میتوانند با آن مخالفت کنند.
جناب مطهری
بپذیرید که در این فضا، هر بارقهای از همگرایی، هرچند به مصداق کورسویی لرزان، باید به فال نیک گرفته شود و مورد حمایت قرار گیرد تا بتوانیم به توافقهای بزرگتر چشم امید ببندیم. ما تنها میخواهیم به شما اطمینان دهیم که اگر در راستای تلطیف فضا و بازگشت امور کشور به روند عادی خود گامی بردارید صمیمانه از اقدامات شما حمایت خواهیم کرد. با این حال ما گمان میکنیم تا زمانی که ارتباط فعالان جنبش با چهرههایی که به صورت نمادین رهبران جنبش خوانده میشوند برقرار نگردد، حداقلهای این توافق هم قابل دسترسی نیست.
پس اجازه بدهید از شما بخواهیم تا به نمایندگی از این جمع اعلام کنید آزادی رهبران جنبش ما، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر خانگی از جانب فعالان جنبش سبز به مصداق گامی مثبت در راستای اعتمادسازی از سوی حاکمیت قلمداد خواهد شد. شما بهتر از هر کس دیگری میدانید که این چهرهها بارها و بارها بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید کردهاند، پس میتوان امیدوار بود که همین فصل الخطاب مورد توافق طرفین، دستمایه گفت و گوهای آینده قرار گیرد.
آقای مطهری
ما میخواهیم که به رسمیت شناخته شویم. از ما یاد کنید اما نه به عنوان فتنهگران که ما تنها معترضیم. ما سوگواران جنبشی وابسته و مدفون شده نیستیم. ما آزادی خواهان مستقلی هستیم که جنبش پویای ما با گذشت 20 ماه سرکوب و فشار همچنان رو به رشد و بلوغ است. ما را فریبخورده ندانید که ما پرسشگریم. ما را اقلیت ناچیز نشمرید که ما بیشماریم حتی اگر در نگاه شما اکثریت نباشیم و در نهایت اینکه از آزادی رهبران و دیگر همراهان دربند ما حمایت کنید، ما نیز از حکمیت شما استقبال خواهیم کرد.
با سپاس از توجه شما و به امید بازگشت به آرامشی که مصالح کشور و ملت را در بر بگیرد
گروهی از وبلاگ نویسان سبز
پ.ن: هرچند با بخش زیادی از نامه توافق کامل ندارم ،اما از آنرو اینروزها جای عقل را احساسمان گرفته و بجای منطق راهی جز خشم برایمان باقی نگذاشته اند و از آنجهت که در جبهه مقابل کمتر سراغی از انصاف موجود است و مخاطب این نامه از معدود افرادیست که پوسته ای از عقل گرایی نشان میدهد ،من نیز در اقدامی خرد با امضا و انتشار این نامه تلاش میکنم سهمی درگشودن امکان دیالوگی شاید داشته باشم.
پازل
نوشته
سعیدتوکلی
در چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹
برچسبها:
تحریم ،تافل ، قطعنامه،لبنان ،تل آویو،ملک عبدالله،مایک مولن
/
دیدگاه: (1)
قطعات این پازل را هر طور که دوست دارید کنار هم قرار دهید:
تحریم
- قطعنامه چهارم شورای امنیت علیه فعالیتهای هسته ای ایران
- عزم جامعه جهانی برای اجرای مفاد قطعنامه که خود را به شکل مضحکی در لغو شدن و برقراری مجدد آزمون تافل نشان داد.
- بلند شدن هر روزه لیست اسامی شرکتها و اشخاص تحریم شده ،گویی کشورها در این زمینه با هم در حال رقابت هستند، روزی ترکیه ،پاکستان،روسیه، اتحادیه اروپا و روزی دیگر حتی ژاپن و امارات و کویت.
تحرکات دیپلماتیک
- سفر ملک عبدالله به سوریه و مذاکراتش با رهبران لبنان
- نشت هزاران سند که در ویکی لیکس انتشار یافت و بخشی از آنها اشاره به کمکهای ایران به طالبان و القاعده داشت
- اظهار نظرهای عجیب هر روزه مقامات کشورها وبیش از همه مقامات خودمان که ساده ترینشان را نماینده ایران در سازمان ملل مطرح کرده و قول داده در صورت جنگ، تل آویو را به آتش بکشد،یکی نبود به ایشان بگوید حالا چه کسی خواسته بجنگد؟
تحرکات شبه دیپلماتیک
- مذاکرات مقامات دست دوم هموطن با برادران لبنانی
تحرکات نظامی
در این قسمت تعداد زیادی از قطعات پازل قرار دارند:
- حضور ناوهای بیشتر در خلیج فارس
- سخنان مایک مولن مبتنی بر داشتن طرح نظامی برای حمله به ایران
- انفجار نفتکش ژاپنی
- ترخیص همه سربازان فیلد عملیاتی ارتش امریکا در عراق بر خلاف تمام گمانه زنی ها
- نصب سامانه موشکی S300 در همسایه های شمالی
- درگیریهای جدید لبنان و اسرائیل به عنوان جرقه ای بر این انبار باروت
همه اینها را که میگذارم کنار مسائل پیچیده داخلی،تصویری که در ذهنم ترسیم میشود بسیار خطرناک است، شرایط مشابه کپسول نیتروژن مایعیست که در اتاقی آتش گرفته قرار دارد،طبیعتا اگر آتش نشانان سر نرسند یا کسی دریچه کپسول را اندکی باز نکند عواقب احتمالی بسیار گرانبار خواهد بود.
پی نوشت:
شاهد از غیب رسید،این پازل گویا قصد تکمیل شدن دارد
نامه هشدار نظامیان سابق امریکا به اوباما در مورد حمله غافلگیرانه احتمالی اسرائیل به ایران
و پیش بینی کاسترو که اندکی قدیمی تر است
تحریم
- قطعنامه چهارم شورای امنیت علیه فعالیتهای هسته ای ایران
- عزم جامعه جهانی برای اجرای مفاد قطعنامه که خود را به شکل مضحکی در لغو شدن و برقراری مجدد آزمون تافل نشان داد.
- بلند شدن هر روزه لیست اسامی شرکتها و اشخاص تحریم شده ،گویی کشورها در این زمینه با هم در حال رقابت هستند، روزی ترکیه ،پاکستان،روسیه، اتحادیه اروپا و روزی دیگر حتی ژاپن و امارات و کویت.
تحرکات دیپلماتیک
- سفر ملک عبدالله به سوریه و مذاکراتش با رهبران لبنان
- نشت هزاران سند که در ویکی لیکس انتشار یافت و بخشی از آنها اشاره به کمکهای ایران به طالبان و القاعده داشت
- اظهار نظرهای عجیب هر روزه مقامات کشورها وبیش از همه مقامات خودمان که ساده ترینشان را نماینده ایران در سازمان ملل مطرح کرده و قول داده در صورت جنگ، تل آویو را به آتش بکشد،یکی نبود به ایشان بگوید حالا چه کسی خواسته بجنگد؟
تحرکات شبه دیپلماتیک
- مذاکرات مقامات دست دوم هموطن با برادران لبنانی
تحرکات نظامی
در این قسمت تعداد زیادی از قطعات پازل قرار دارند:
- حضور ناوهای بیشتر در خلیج فارس
- سخنان مایک مولن مبتنی بر داشتن طرح نظامی برای حمله به ایران
- انفجار نفتکش ژاپنی
- ترخیص همه سربازان فیلد عملیاتی ارتش امریکا در عراق بر خلاف تمام گمانه زنی ها
- نصب سامانه موشکی S300 در همسایه های شمالی
- درگیریهای جدید لبنان و اسرائیل به عنوان جرقه ای بر این انبار باروت
همه اینها را که میگذارم کنار مسائل پیچیده داخلی،تصویری که در ذهنم ترسیم میشود بسیار خطرناک است، شرایط مشابه کپسول نیتروژن مایعیست که در اتاقی آتش گرفته قرار دارد،طبیعتا اگر آتش نشانان سر نرسند یا کسی دریچه کپسول را اندکی باز نکند عواقب احتمالی بسیار گرانبار خواهد بود.
پی نوشت:
شاهد از غیب رسید،این پازل گویا قصد تکمیل شدن دارد
نامه هشدار نظامیان سابق امریکا به اوباما در مورد حمله غافلگیرانه احتمالی اسرائیل به ایران
و پیش بینی کاسترو که اندکی قدیمی تر است
به امید حذف روز زن
نوشته
سعیدتوکلی
در دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۸
برچسبها:
فرگشت+حقوق زنان+سیاست+حجاب
/
دیدگاه: (0)
همیشه برایم این سوال وجود داشته که آیا اختصاص دادن هر روز به یک مناسبت خاص جهت قدردانی ویا یادآوری شخص یا رویدادی ،یک مساله اجتناب ناپذیر بوده یاراهی برای پوشاندن تمام بیتوجهیهایمان به آن سوژه مورد نظر در تمام روزهای دیگربودهاست؟ طبیعتا پاسخمدومی بوده ،ما برای رها کردن وجدان خود از سنگینی بار تمام این نادیده گرفتنها،مجبوریم هر روز به تقویمهایمان نگاهی بیندازیم تا بخاطر بیاوریم که امروز قرار است از چه چیز یا چه کسی قدردانی کنیم.
البته به زعم من این پیشفرض تلخ،اصلاارزش سوژه مورد نظر را نمیکاهد،یعنی در دیدگاه من قرار نیست ما وجداندردمان را نادیده بگیریم که اتفاقا این یکی از بخشهای زیبای اخلاق بشر به حساب میآید که سعی میکند ظاهری هم که شده نقایص خود را جبران کند.
اما در مورد سوژه امروز بحث کاملا متفاوتی وجود دارد:
در دیدگاه فرگشتی به حیات،نرها و مادگان هر کدام بخاطر وظایف خاصی که به عهده دارند،جایگاه مشخصی در ادامه حیات داشته اند که به هیچ وجه قابل حذف نیست،ولی برتری قدرتمندترها را نیز نمیتوان نادیده گرفت که این برتری از زمان شکل گیری اجتماعات توسط انسان بصورت نادیده گرفتن حقوق زنان و فرمانبردار کردن آنان نمود پیدا کرده است.
به عبارت دیگر هرچند نقش زن به علت توانایی زادوولد و همچنین نیاز مردان به آنان به هیچ وجه قابل حذف نبوده ،ولی حقوق اجتماعیشان بدلیل ضعف قوای جسمانی براحتی نادیده گرفته میشده،چراکه تعریف قدرت تا همین چند سده پیش،توانایی برای تامین غذا با شکار یا کشاورزی بود که ارتباط مستقیمی با توده عضلات داشت،اما با انقلاب صنعتی و تغییرات شگرف زندگی بشر بخصوص در قرن گذشته،نقش حجم عضله در کیفیت زندگی بشدت کاهش پیدا کردهاست،و زنان توانستهاند در کنار مردان به ایفای نقش در زندگی مالی و اجتماعی بپردازند.
رتبه زنان در جوامع براساس نظام جغرافیایی یا اقتصادی دارای تفاوتهایی است که بروشنی با مقایسه کشورهای جهان اول با جهان سوم یا جوامع شهرنشین با روستانشین مشهود میباشد یعنی هرچقدر که زنان نقش کمرنگتری در اقتصاد جوامع داشته باشند حقوقشان بیشتر مورد تجاوز مردان قرار میگیرد.
البته تجاوز به حقوق زنان وقتی در طول یک تاریخ چند هزارساله بررسی شود،بیشتر رنگ حقیقتی بنیادین به خود میگیرد تا یک انحراف و یک ظلم اکتسابی،واینجا نقطهایست که مردان (هرچند جهان اولی و هرچند روشنفکر)در برابر زنان حقطلب موضع میگیرند.این جبههگیری زنان را وادار کرده که برای حقوقشان مبارزه کنند.
مثالها بسیار متعددند ولی روشنترینهایشان یکی مقایسه تعداد پوزیشنهای سیاستمداران زن و مرد است که حتی در جهان اول تفاوتی فاحش دارد و این بزعم من تنها و تنها یک علت دارد: در جهان امروز سیاست آخرین حوزه قدرتمندبودن است و مردان به هیچوجه حاضر نخواهند بود که این آخرین پله برتریشان به زنان را براحتی با آنها شریک شوند.یک نگاه ساده به ساختارهای مدیریتی نشان میدهد که پستهای بالا اساسا به مردان تعلق دارد مگر اینکه خلافش ثابت شود.
مثال ملموس برای ما اما،تحمیل حجاب بر زنان ایرانیاست.
اجباری کردن مسالهای که اتفاقا در شرع در مورد آن اختلاف نظرهای عمیقی وجود دارد،تاکید روی اینکه مساله حجاب دستور دینی غیرقابل برگشت است که جرات بحث کردن در مورد آن را بشدت کاهش میدهد و در نهایت بررسی این نکته که آنچه اصطلاحا قیام 15 خرداد خوانده میشود،یک دلیل اصلی داشته که در بیشتر کتابها و در کل تاریخی که جمهوری اسلامی آن را مینگارد ،نشانی از آن دلیل نمیبینیم،و آن دلیل، مخالفت نهاد مرجعیت سنتی با حق رای زنان بودهاست.رژیم پهلوی و شخص محمدرضا پهلوی هر قصدی که از اعطای این حق به زنان داشته طبیعتا مخالفت با اسلام درآن نقشی نداشتهاست .
- اینجاست گارد مردسالارانه نهاد مذهب در برابر حقوق زنان که یک واقعیت مدرن است کاملا عریان میشود.
-اینجاست که رژیم حاکم کمپین یک میلیون امضای زنان را که به عقیده من در آغاز کاملا اجتماعی بودبه انواع انگهای سیاسی میآلاید.
-اینجاست که اینان تاب تحمل بی سروصداترین تجمعات مادران عزادار را هم برنمیتابند.
-اینجاست که اینان نقش گسترده و به عقیده من رهبرگونه زنان شهرنشین ایرانی را در اعتراضات اخیر تحمل نکردند طوریکه صدای کروبی هم از شدت حمله اینان به زنان در آمد و آنرا با احترام گارد شاهنشاهی به زنان معترض سی سال پیش مقایسه کرد.
-اینجاست که اینان برای خرد کردن مقاومت زنان لایحه خانواده به مجلس میبرند و در مقابل تنها سلاح زنان ،مهریه (که البته سلاح نا مناسبیاست وباید به شیوهای عادلانه و مانند قوانین جهان آزاد و در قبال حق طلاق و مالکیت نصف اموال،آنرا حذف کرد)را مورد حمله قرار میدهند.
امید به روزی دارم که درد وجدانمان چونان التیام پیدا کند که برای پاسداشت مقام زنان نیازی به تعریف یک روز خاص برایشان نباشد.
تارسیدن آن روز،روزتان مبارک.
البته به زعم من این پیشفرض تلخ،اصلاارزش سوژه مورد نظر را نمیکاهد،یعنی در دیدگاه من قرار نیست ما وجداندردمان را نادیده بگیریم که اتفاقا این یکی از بخشهای زیبای اخلاق بشر به حساب میآید که سعی میکند ظاهری هم که شده نقایص خود را جبران کند.
اما در مورد سوژه امروز بحث کاملا متفاوتی وجود دارد:
در دیدگاه فرگشتی به حیات،نرها و مادگان هر کدام بخاطر وظایف خاصی که به عهده دارند،جایگاه مشخصی در ادامه حیات داشته اند که به هیچ وجه قابل حذف نیست،ولی برتری قدرتمندترها را نیز نمیتوان نادیده گرفت که این برتری از زمان شکل گیری اجتماعات توسط انسان بصورت نادیده گرفتن حقوق زنان و فرمانبردار کردن آنان نمود پیدا کرده است.
به عبارت دیگر هرچند نقش زن به علت توانایی زادوولد و همچنین نیاز مردان به آنان به هیچ وجه قابل حذف نبوده ،ولی حقوق اجتماعیشان بدلیل ضعف قوای جسمانی براحتی نادیده گرفته میشده،چراکه تعریف قدرت تا همین چند سده پیش،توانایی برای تامین غذا با شکار یا کشاورزی بود که ارتباط مستقیمی با توده عضلات داشت،اما با انقلاب صنعتی و تغییرات شگرف زندگی بشر بخصوص در قرن گذشته،نقش حجم عضله در کیفیت زندگی بشدت کاهش پیدا کردهاست،و زنان توانستهاند در کنار مردان به ایفای نقش در زندگی مالی و اجتماعی بپردازند.
رتبه زنان در جوامع براساس نظام جغرافیایی یا اقتصادی دارای تفاوتهایی است که بروشنی با مقایسه کشورهای جهان اول با جهان سوم یا جوامع شهرنشین با روستانشین مشهود میباشد یعنی هرچقدر که زنان نقش کمرنگتری در اقتصاد جوامع داشته باشند حقوقشان بیشتر مورد تجاوز مردان قرار میگیرد.
البته تجاوز به حقوق زنان وقتی در طول یک تاریخ چند هزارساله بررسی شود،بیشتر رنگ حقیقتی بنیادین به خود میگیرد تا یک انحراف و یک ظلم اکتسابی،واینجا نقطهایست که مردان (هرچند جهان اولی و هرچند روشنفکر)در برابر زنان حقطلب موضع میگیرند.این جبههگیری زنان را وادار کرده که برای حقوقشان مبارزه کنند.
مثالها بسیار متعددند ولی روشنترینهایشان یکی مقایسه تعداد پوزیشنهای سیاستمداران زن و مرد است که حتی در جهان اول تفاوتی فاحش دارد و این بزعم من تنها و تنها یک علت دارد: در جهان امروز سیاست آخرین حوزه قدرتمندبودن است و مردان به هیچوجه حاضر نخواهند بود که این آخرین پله برتریشان به زنان را براحتی با آنها شریک شوند.یک نگاه ساده به ساختارهای مدیریتی نشان میدهد که پستهای بالا اساسا به مردان تعلق دارد مگر اینکه خلافش ثابت شود.
مثال ملموس برای ما اما،تحمیل حجاب بر زنان ایرانیاست.
اجباری کردن مسالهای که اتفاقا در شرع در مورد آن اختلاف نظرهای عمیقی وجود دارد،تاکید روی اینکه مساله حجاب دستور دینی غیرقابل برگشت است که جرات بحث کردن در مورد آن را بشدت کاهش میدهد و در نهایت بررسی این نکته که آنچه اصطلاحا قیام 15 خرداد خوانده میشود،یک دلیل اصلی داشته که در بیشتر کتابها و در کل تاریخی که جمهوری اسلامی آن را مینگارد ،نشانی از آن دلیل نمیبینیم،و آن دلیل، مخالفت نهاد مرجعیت سنتی با حق رای زنان بودهاست.رژیم پهلوی و شخص محمدرضا پهلوی هر قصدی که از اعطای این حق به زنان داشته طبیعتا مخالفت با اسلام درآن نقشی نداشتهاست .
- اینجاست گارد مردسالارانه نهاد مذهب در برابر حقوق زنان که یک واقعیت مدرن است کاملا عریان میشود.
-اینجاست که رژیم حاکم کمپین یک میلیون امضای زنان را که به عقیده من در آغاز کاملا اجتماعی بودبه انواع انگهای سیاسی میآلاید.
-اینجاست که اینان تاب تحمل بی سروصداترین تجمعات مادران عزادار را هم برنمیتابند.
-اینجاست که اینان نقش گسترده و به عقیده من رهبرگونه زنان شهرنشین ایرانی را در اعتراضات اخیر تحمل نکردند طوریکه صدای کروبی هم از شدت حمله اینان به زنان در آمد و آنرا با احترام گارد شاهنشاهی به زنان معترض سی سال پیش مقایسه کرد.
-اینجاست که اینان برای خرد کردن مقاومت زنان لایحه خانواده به مجلس میبرند و در مقابل تنها سلاح زنان ،مهریه (که البته سلاح نا مناسبیاست وباید به شیوهای عادلانه و مانند قوانین جهان آزاد و در قبال حق طلاق و مالکیت نصف اموال،آنرا حذف کرد)را مورد حمله قرار میدهند.
امید به روزی دارم که درد وجدانمان چونان التیام پیدا کند که برای پاسداشت مقام زنان نیازی به تعریف یک روز خاص برایشان نباشد.
تارسیدن آن روز،روزتان مبارک.
وجدان بیداری که با مشاهده بیداری مردم، بارش را زمین گذاشت
نوشته
سعیدتوکلی
در یکشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۸
برچسبها:
منتظری+حصر+جنایت
/
دیدگاه: (1)
آیت الله منتظری درگذشت، مرد پرقدرت سالهای دوراین سرزمین که وجدان بیدارش او را تبدیل کرد به آزادمردترین سیاستمداری که در طول یکصدسال اخیر در جامعه سیاستزده ایران حضور داشته است.
هنوز پاسخ تکاندهندهاش به شاگرد سابقش منرا میلرزاند از شدت صراحت، وقتی از او پرسیدند چرا سکوت نکردی و چشم نبستی بر اشتباهات خمینی،تا خودت قدرت را تمام و کمال بدست گیری؟پاسخ داد :"ایمان و شرفم به من اجازه نمیداد و صدای ضجه خانوادههای زندانیان سیاسی مدام در گوشم بود و شبها نمیگذاشت بخوابم". واین"ایمان و شرف"،برای من، قویترین وجدانی بوده که به عمرم دیدهام. بسیاری از ما نمیدانیم که در تابستان سیاه ، آیت الله منتظری جان هزاران هزار از این زندانیان را-که بسیاریشان از نظرفکری فرسنگها از او دوربودهاند- نجات داد که اگر نبود همیت وغیرتش، معلوم نیست داغ ننگ سران این رژیم ،چقدر عظیمتر و سیاهتر از آنچیزی میشد که امروز هست.
توصیف وجدان بیدار این مرد برای من، آنهم در موقعیتی که تازه چند ساعت از انتشار خبر درگذشتش میگذرد، کار آسانی نیست،بخصوص باتوجه به بازگشت پیروزمندانه ایشان پس از 22 سالی که رژیم تمام تلاش خود را برای به فراموشی کشاندن این پیرعرصه دین انجام داد.ترکیب سنی بیشتراعضاء جنبشسبز متعلق به نسلی است که اصلا او را نمیشناسند،با اینحال امروز وتنها درطول چند ماه، وی را به مقام پدر معنوی جنبش خود رسانده ودر رثای از دست رفتنش در همین چند ساعت سوکها سراییده.
اما آنچه مرا برای نوشتن این مقال برانگیخت اظهارنظری بود از یکی از همین اعضاء:" اینکه این رادمرد آنقدر زنده ماند که بیداری ایرانیها را ببیند" .
راست میگفت،88 سال ،عمر زیادیست برای کسی که متحمل اینهمه سختی شده: سالها زندان در میانسالی،از دست دادن فرزند ومتلاشی کردن فامیل بدست یاران قدیمی،ظلم یاران قدیمی به دیگر همراهان موسس نظام، خانهنشین شدن بدست همان یاران،دیدن جنایت،قتل و انحراف حکومتی که برای ساختنش زحمت کشیده بود و همچنین 22 سال حصر، که 7-6 سال آن ،حصر همه جانبه از سوی عمال رژیم بود.
سکوت مردم بر اینهمه ظلم ،در طول اینهمه سال،به زعم من ،آنچیزی بود که آیتالله را فرسود و همین اواخر که بیداری مردم را دید
وبرایش مسجل شد که جنبشسبز را سر بازایستادن نیست و مردم محکوم به پیروزیند، بالاخره وجدانش آرام گرفت و بار سنگینی را که سالها بر دوش میکشید زمین گذاشت.
اشتراک در:
پستها (Atom)