پازل

قطعات این پازل را هر طور که دوست دارید کنار هم قرار دهید:

تحریم

- قطعنامه چهارم شورای امنیت علیه فعالیتهای هسته ای ایران
- عزم جامعه جهانی برای اجرای مفاد قطعنامه که خود را به شکل مضحکی در لغو شدن و برقراری مجدد آزمون تافل نشان داد.
- بلند شدن هر روزه لیست اسامی شرکتها و اشخاص تحریم شده ،گویی کشورها در این زمینه با هم در حال رقابت هستند، روزی ترکیه ،پاکستان،روسیه، اتحادیه اروپا و روزی دیگر حتی ژاپن و امارات و کویت.

تحرکات دیپلماتیک
- سفر ملک عبدالله به سوریه و مذاکراتش با رهبران لبنان

- نشت هزاران سند که در ویکی لیکس انتشار یافت و بخشی از آنها اشاره به کمکهای ایران به طالبان و القاعده داشت
- اظهار نظرهای عجیب هر روزه مقامات کشورها وبیش از همه مقامات خودمان که ساده ترینشان را نماینده ایران در سازمان ملل مطرح کرده و قول داده در صورت جنگ، تل آویو را به آتش بکشد،یکی نبود به ایشان بگوید حالا چه کسی خواسته بجنگد؟

تحرکات شبه دیپلماتیک
- مذاکرات مقامات دست دوم هموطن با برادران لبنانی

تحرکات نظامی
در این قسمت تعداد زیادی از قطعات پازل قرار دارند:
- حضور ناوهای بیشتر در خلیج فارس
- سخنان مایک مولن مبتنی بر داشتن طرح نظامی برای حمله به ایران
- انفجار نفتکش ژاپنی
- ترخیص همه سربازان فیلد عملیاتی ارتش امریکا در عراق بر خلاف تمام گمانه زنی ها
- نصب سامانه موشکی S300 در همسایه های شمالی
- درگیریهای جدید لبنان و اسرائیل به عنوان جرقه ای بر این انبار باروت

همه اینها را که میگذارم کنار مسائل پیچیده داخلی،تصویری که در ذهنم ترسیم میشود بسیار خطرناک است، شرایط مشابه کپسول نیتروژن مایعیست که در اتاقی آتش گرفته قرار دارد،طبیعتا اگر آتش نشانان سر نرسند یا کسی دریچه کپسول را اندکی باز نکند عواقب احتمالی بسیار گرانبار خواهد بود.

پی نوشت:
شاهد از غیب رسید،این پازل گویا قصد تکمیل شدن دارد
نامه هشدار نظامیان سابق امریکا به اوباما در مورد حمله غافلگیرانه احتمالی اسرائیل به ایران
و پیش بینی کاسترو که اندکی قدیمی تر است

به امید حذف روز زن

همیشه برایم این سوال وجود داشته که آیا اختصاص دادن هر روز به یک مناسبت خاص جهت قدردانی ویا یادآوری شخص یا رویدادی ،یک مساله اجتناب ناپذیر بوده یاراهی برای پوشاندن تمام بی‌توجهی‌هایمان به آن سوژه مورد نظر در تمام روزهای دیگربوده‌است؟ طبیعتا پاسخم‌دومی بوده ،ما برای رها کردن وجدان خود از سنگینی بار تمام این نادیده گرفتن‌ها،مجبوریم هر روز به تقویم‌هایمان نگاهی بیندازیم تا بخاطر بیاوریم که امروز قرار است از چه چیز یا چه کسی قدردانی کنیم.
البته به زعم من این پیشفرض تلخ،اصلاارزش سوژه مورد نظر را نمیکاهد،یعنی در دیدگاه من قرار نیست ما وجدان‌دردمان را نادیده بگیریم که اتفاقا این یکی از بخشهای زیبای اخلاق بشر به حساب می‌آید که سعی میکند ظاهری هم که شده نقایص خود را جبران کند.
اما در مورد سوژه امروز بحث کاملا متفاوتی وجود دارد:
در دیدگاه فرگشتی به حیات،نرها و مادگان هر کدام بخاطر وظایف خاصی که به عهده دارند،جایگاه مشخصی در ادامه حیات داشته اند که به هیچ‌ وجه قابل حذف نیست،ولی برتری قدرتمندترها را نیز نمیتوان نادیده گرفت که این برتری از زمان شکل گیری اجتماعات توسط انسان بصورت نادیده گرفتن حقوق زنان و فرمانبردار کردن آنان نمود پیدا کرده است.
به عبارت دیگر هرچند نقش زن به علت توانایی زادوولد و همچنین نیاز مردان به آنان به هیچ وجه قابل حذف نبوده ،ولی حقوق اجتماعیشان بدلیل ضعف قوای جسمانی براحتی نادیده گرفته میشده،چراکه تعریف قدرت تا همین چند سده پیش،توانایی برای تامین غذا با شکار یا کشاورزی بود که ارتباط مستقیمی با توده عضلات داشت،اما با انقلاب صنعتی و تغییرات شگرف زندگی بشر بخصوص در قرن گذشته،نقش حجم عضله در کیفیت زندگی بشدت کاهش پیدا کرده‌است،و زنان توانسته‌اند در کنار مردان به ایفای نقش در زندگی مالی و اجتماعی بپردازند.
رتبه زنان در جوامع براساس نظام جغرافیایی یا اقتصادی دارای تفاوتهایی است که بروشنی با مقایسه کشورهای جهان اول با جهان سوم یا جوامع شهرنشین با روستانشین مشهود می‌باشد یعنی هرچقدر که زنان نقش کمرنگ‌تری در اقتصاد جوامع داشته باشند حقوقشان بیشتر مورد تجاوز مردان قرار میگیرد.
البته تجاوز به حقوق زنان وقتی در طول یک تاریخ چند هزارساله بررسی شود،بیشتر رنگ حقیقتی بنیادین به خود میگیرد تا یک انحراف و یک ظلم اکتسابی،واینجا نقطه‌ایست که مردان (هرچند جهان اولی و هرچند روشنفکر)در برابر زنان حق‌طلب موضع می‌گیرند.این جبهه‌گیری زنان را وادار کرده که برای حقوقشان مبارزه کنند.
مثال‌ها بسیار متعددند ولی روشنترین‌هایشان یکی مقایسه تعداد پوزیشن‌های سیاستمداران زن و مرد است که حتی در جهان اول تفاوتی فاحش دارد و این بزعم من تنها و تنها یک علت دارد: در جهان امروز سیاست آخرین حوزه قدرتمندبودن است و مردان به هیچ‌وجه حاضر نخواهند بود که این آخرین پله برتریشان به زنان را براحتی با آنها شریک شوند.یک نگاه ساده به ساختارهای مدیریتی نشان می‌دهد که پست‌های بالا اساسا به مردان تعلق دارد مگر اینکه خلافش ثابت شود.
مثال ملموس برای ما اما،تحمیل حجاب بر زنان ایرانی‌است.
اجباری کردن مساله‌ای که اتفاقا در شرع در مورد آن اختلاف نظرهای عمیقی وجود دارد،تاکید روی اینکه مساله حجاب دستور دینی غیرقابل برگشت است که جرات بحث کردن در مورد آن را بشدت کاهش میدهد و در نهایت بررسی این نکته که آنچه اصطلاحا قیام 15 خرداد خوانده می‌شود،یک دلیل اصلی داشته که در بیشتر کتابها و در کل تاریخی که جمهوری اسلامی آن را می‌نگارد ،نشانی از آن دلیل نمی‌بینیم،و آن دلیل، مخالفت نهاد مرجعیت سنتی با حق رای زنان بوده‌است.رژیم پهلوی و شخص محمدرضا پهلوی هر قصدی که از اعطای این حق به زنان داشته طبیعتا مخالفت با اسلام درآن نقشی نداشته‌است .
- اینجاست گارد مردسالارانه نهاد مذهب در برابر حقوق زنان که یک واقعیت مدرن است کاملا عریان می‌شود.
-اینجاست که رژیم حاکم کمپین یک میلیون امضای زنان را که به عقیده من در آغاز کاملا اجتماعی بودبه انواع انگ‌های سیاسی می‌آلاید.
-اینجاست که اینان تاب تحمل بی سروصداترین تجمعات مادران عزادار را هم برنمی‌تابند.
-اینجاست که اینان نقش گسترده و به عقیده من رهبرگونه‌ زنان شهرنشین ایرانی را در اعتراضات اخیر تحمل نکردند طوریکه صدای کروبی هم از شدت حمله اینان به زنان در آمد و آنرا با احترام گارد شاهنشاهی به زنان معترض سی سال پیش مقایسه کرد.
-اینجاست که اینان برای خرد کردن مقاومت زنان لایحه خانواده به مجلس می‌برند و در مقابل تنها سلاح زنان ،مهریه (که البته سلاح نا مناسبی‌است وباید به شیوه‌ای عادلانه و مانند قوانین جهان آزاد و در قبال حق طلاق و مالکیت نصف اموال،آنرا حذف کرد)را مورد حمله قرار می‌دهند.
امید به روزی دارم که درد وجدانمان چونان التیام پیدا کند که برای پاسداشت مقام زنان نیازی به تعریف یک روز خاص برایشان نباشد.
تارسیدن آن روز،روزتان مبارک.