سفيد

 


چند روز پيش هوس باز بيني سه گانه مشهور كيشلوفسكي به سرم زد: رنگها.


با سفيد شروع كردم ، هر چند كه اين فيلم وسطي است،  فيلمي معمايي، ولي معمايي كه از فيلتر نگاه كيشلوفسكي عبور كرده است.


فيلمنامه فيلم ساده و در دو خط قابل روايت است : حكايت مردي كه توسط همسرش بخاطر ناتواني


جنسي اش تحقير مي شود و خفت بسياري را تحمل مي كند تصميم به انتقام مي گيرد.



نكات قابل ذكر فيلم يكي بازي دلپي جوان است كه فيلمبين هاي اخير اورا با


Before Sunset  و Before Sunrise   مي شناسند كه اتفاقا به زعم من اينجا اصلا بازي خوبي ندارد.



اجراي خامدستانه وي از پلان پاياني فيلم  ، يعني تنها صحنه سخت در اين فيلم براي بازيگر آن، مي تواند نشان از تجربه كم وي داشته باشد. هر چند كه در سايت معتبر IMDB از بازيها تعريف زيادي صورت كرفته است.  بر خلاف دلپي ، آنچه از زاماكوفسكي (در نقش كارول) شاهد هستيم بازي خوبي است كه تا سكانس پاياني بلاهت را در خود حفظ مي كند.


اما سكانس پاياني كه در واقع كليدي ترين صحنه فيلم در آن جا گرفته جاييست كه تازه مي فهميم كيشلوفسكي چه رو دستي بهمان زده است. البته در دنياي  عجيب اين آدمِ بزرگ ، علت چنين رو دست هايي بسيار پيچيده هستند مثل پارادوكسي كه در بازي زاماكوفسكي در اين پلان نهايي شاهديم :احساس رضايت از فرو نشاندن كينه قديمي و در مقابل،اشكي كه با مشاهده معشوق پهناي صورتش را در بر مي گيرد كه البته به زعم من بيشتر بخاطر خودش و شكست عشقي اش است تا وضعيت امروز معشوقه سابق.در واقع كاراكتر مورد علاقه ما در حال دل سوزاندن براي خود است!


كيشلوفسكي البته اوايل فيلم يك كليد هم ارائه داده است و آن جريان سكه دو فرانكي است كه چرخش ناگهاني شخصيت ضعيف كارول را به آدمي مصمم از آنجا شاهديم. اتفاقا با شروع نقشه شيطاني كارول  جاي این سکه درون تابوت وي خواهد بود.


در كنار همه اينها شنيدن موسيقي گوشنواز زيگنف پريسنر در تمام طول فيلم بسيار لذت بخش است.


اين فيلم خرس نقره اي جشنواره برلين را نيز در يافت كرده است.


 

خدا لعنتت كنه اشتري

 


جز جگر بزني مرد!


 خدا نيامرزدت!


اميدوارم تك تك سلولهاي بدنت رو از هم جدا كنن  به جاي سيتو پلاسم توش قير داغ بريزن!


اميدوارم يك كابل با برق 20 تراولتي به مقعدت وصل كنن تا بفهمي جاسوسي چه طعمي داره!


دوست دارم شب اول قبر ارواح خبيثه خشتكت رو پاره كرده باشن!


از روح چنگيز خان مغول ميخوام بياد باهات محشور بشه و روزي يك ميليون بار ياساي چنگيزي رو در موردت اجرا كنه.


آخه مردك كچل! ميخواستي جاسوسي كني يا هر كار ديگه اي كه ميخواستي بكني به ماهواره VSAT   چكار داشتي ! مرده شور اون هيكل خپلتو ببرن (كه برده) مي مردي از يك ماهواره ديگه استفاده كني؟!


ازفرداي اون شبي كه با هيكل نخراشيده و كله براق منحوست اومدي توي تلويزيون و گفتي كه از ماهواره VSAT براي ارسال اطلاعات استفاده مي كردي ، اين ماهواره مخابراتي رو از ما گرفتن و كل ارتباطمون با دنياي خارج از سكو محدود شده به 3 تا خط تلفن از تنها يك ماهواره .


خدا لعنتت كنه اشتري . تو كه مُردي ولي فكر نكنم وقتي زنده هم بودي عقلت ميرسيد كه كار كردن وسط دريا بدون داشتن ارتباط با دنيا چقدر سخته.


حالا جاي شكرش باقيه كه خط اينترنتمون روي VSAT   نبود.


با اين قيمتهاي جديد نفت هم فكر نكنم ديگه پولي براي اجاره يك ماهواره مخابراتي ديگه وجود داشته باشه.


بايد صبر كنيم ببينيم ماهواره هاي خودمون كي ميرن آسمون.


 


 

حماقت بشر

 


نميدونم چرا چند روزه كه اين جمله انيشتين اپيدمي شده و مثل شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل در خيابوناي ايران توي هر سايت و وبلاگي ديده مي شه:
(منم دچار اين واگير جو زدگي شدم؟)
حالا كه متهم هستم لااقل جمله كذايي رو بنويسم تا دق نكنم
:




دو چيز انتها ندارند: كيهان و حماقت نوع بشرو من از بابت كيهان مطمئن نيستم



 جالبه كه در طول تاريخ همين حماقت ازلي بشر كار دست همه دانشمندايي داده كه قصد داشتن يه چيزي به معلومات بشر اضافه كنن  يا بقول استيون هاوكينز :


غير قابل توصيف


دقت كنيد كه برندگان نوبل كساني نبودند كه ثابت كنند ما انسانها چقدر ميدانيم بلكه اكثر آنها به ما نشان داده اند كه چيز زيادي از اطرافمان نميدانيم


حالا اين همون حماقتيه كه داره كار دست ما ميده.


چرايش بماند كه گويا اوضاع بس ناجوانمردانه كيشميشي است.


هر شب خوابهايي مي بينم از رژه نظاميان،مانور بسيجيان، آزمايشهاي روز بروز موشكي، آماده باش نيروهاي مسلح و...گويا بعضي از اين رويا ها متاسفانه تعبير شده و حضرات خبر از احتمال تكرار ۱۸ تير ميدهند و دم از احتمال شورش فقرا عليه اغنيا ميزنند.


چه خبر است اينجا؟
 

احمد آقالو


درگذشت!

جاسوس بازي


ديشب كه اعترافات اين آقاي جاسوس تاجر نما رو ميديدم خيلي كيفور شدم. يارو بعد از اين همه نامردي و خيانت توي زندان و چند ساعت مانده به اجراي اعدام ياد خدا افتاده بود و داشت همه مديران رو توصيه مي كرد به توبه و....، اما نكته جالب براي من در ديدن اين فيلم نشان دادن برخي از تجهيزات ايشان براي جاسوسي بود.
در حال كه توي حرفهاي اشتري مي شد رگه هايي از اطلاعات اين آدم رو در مورد High Tech ديد اما تجهيزاتش خيلي عتيقه بودن : يكي دو تا لبتاپ و يك سلفون  احتمالا ماهواره اي.
اعترافات اين بابا و توصيه هاش براي عدم استفاده از تكنولوژي و خطرناك بودن مثلا GPS من رو ياد فيلم هاي جاسوسي دهه 80 ميلادي انداخت كه يك دستگاه ردياب رو توي ماشين طرف جاسازي مي كردن و با كامپيوتر ردشو مي گرفتن ما هم توي عالم بچگي كلي براي خودمون تخيلات ميكرديم.
باباجان،دروغ چرا؟ دوران اين تخيلات به پايان رسيده و امروز GPS روي هر پاكت پي سي يا موبايل پدر مادر داري نصب است و هر آدم عادي ميتواند از آن استفاده كند.
تا كي ميخواهيم روي اين ارتجاع نهادينه شده در فرهنگمون پافشاري كنيم. تا كي ميخواهيم با كنترل جبري و مثلا فيلتر 5 ميليون سايت اينترنتي ،كاربرانمون رو به بهشت رهنمون كنيم. فكر ميكنيم تكنولوژي در جا خواهد زد؟
واقعا ايمان داريم كه مثلا ظرف ده سال آينده اينترنت پرسرعت آزاد و همچنين مديا هاي ماهواره اي روي همين موبايل هاي كوچك خودمون در دسترس نخواهند بود؟
البته كار ما بسيار سخت است مقابله با اين همه مظاهر فساد و اين ملتي كه به قول زعمايشان با ديدن انحناي پشت ساق پاي يك بانو حالي به حالي ميشوند، آنهم از پشت لايه اي ضخيم از چرم و لايه اي ضخيم تر از جنس جين.!

فرداي مهمتر از ديروز

 


امروز از ديروز خيلي مهم تر است چون :


يك.مجلس به كردان راي عدم اعتماد داد .


دو.اوباما اولين رئيس جمهور سياه پوست امريكا شد.


پرزيدنت اوباما در فاكس نيوز


سه. البته از همه مهمتر ،تا يك ساعت ديگه هليكوپتر فرود مياد و من سكوي نفتيمون رو ترك مي كنم

استحاله

  


در تعاريفي كه امروز براي كاربري در اينترنت مي شود وبلاگ من يك وبلاگ حرفه اي به حساب نمي آيد، چرا كه وبلاگ داري از اصول و قوانيني پيروي مي كند كه بسياري از آنها جزو اهداف من براي نگارش در اين فضا نبوده اند؛ به عنوان مثال دروغ است اگر بگويم براي من اصلا مهم نيست كه كسي اينجا را بخواند، كه در اين صورت فلسفه نگاشتن در اين وبلاگ احمقانه خواهد بود. اين موضوع وجود دارد ولي اهميت زيادي براي من ندارد و با اينكه تمام دستورالعمل هاي خبرگان اين راه ازجمله دكتر مزيدي و  فتحي را در اين زمينه مطالعه كرده ام ،انگيزه اي براي عمل به اين توصيه ها ندارم.                                                                                              همچنين در تقسيم بندي كاربران در اينترنت كه دكتر مجيدي در يك پزشك مقاله جالبي در اين مورد آورده است، مي توانم همين حرف را بگويم كه من جزو  (creative)خلاقان اينترنت نيستم، يعني مطلب جديدي از ذهن خودم خلق نمي كنم و اساسا اين وبلاگ محليست براي پياده كردن آنچه كه در ذهنم مي گذرد و از آنجايي كه اصلا اولويت ندارد فواصل زيادي بين نوشته ها وجود دارد. البته اين را هم بگويم كه صرفا خلاق بودن امتيازي محسوب نمي شود ،چرا كه ممكن است فردي فقط مزخرف به بيرون تراوش كند (بدون قصد توهين مثل برخي از وبلاگهاي شعر).  براي مثال چند لينكي كه پيوندهاي اين وبلاگ ديده مي شوند ، مكانهايي هستند كه در عين سادگي ( البته غير از   آدم برفي ها كه بسيار پيچيده است) مي توان آنها را معيار ساده اي از خلق كردن به حساب آورد.هر چند معمولا همه خلقت هاي بشر در پاسخ به يك نياز است.


در هر روي  كاربري من در اينترنت بيشتر از نوع مطالعه است و در اين زمينه به طرز بيمار گونه اي حريص هستم و واكنش هاي خود را بيشتر به موارد مورد مطالعه ام مي نگارم .  ترجيح مي دهم فرصتم را براي عبور دادن آنچه كه مي خوانم از فيلتر خودم و نگاشتن آن در اينجا به هدر ندهم و بجاي آن از امكانات روز موجود در اينترنت براي به اشتراك گذاري سريع مطا لب استفاده كنم مثل گوگل ريدر  و  فرند فيد  و خوشمزه و بالاترين  و يا حتي دنباله .


حال انگيزه من براي نگارش اين پست خيلي  جالب  است و خودم ارتباطي در اين بين نمي بينم


بالاخره بخشي از لايحه جرايم اينترنتي تصويب شد : از 2 سال زندان تا نهايتا اعدام براي تشويش اذهان عمومي . گويا بهترين وبلاگها هم قرار است  توسط دولت رصد شده و مورد تقدير قرار بگيرند كه بعد از رده اول وبلاگهاي علوم ديني و قرآني،  با فاصله بسيار زياد به تيراژ بالاي مخاطبين از  وبلاگهاي زرد  تقدير خواهد شد.


بد هم نيست يك وبلاگ زرد با دوستان بزنيم و جديد ترين آهنگ ها و عكس هنر پيشه ها و اندكي خاله زنك بازي هم ( ارتباطات مخفي آدمها با هم) چاشني اش كنيم تا در نظر دولتمردان كاربران بي آزار اينترنت شناخته شويم.


همه اين خزعبلات را نوشتم تا سر پوشي بگذارم بر اين جمله آخر كه امروز روز خيلي مهم و سرنوشت سازيست، براي هممه مردم كره زمين ، چرا كه امروز مردم آمريكا تصميم مي گيرند ساكنان كره زمين چگونه بايد زندگي كنند ( خيلي دايي جان ناپلئوني بود؟) و روز شايد مهمي براي ما ايرانيان است چرا كه امروز و در واقع همين الان اتفاقي در شرف وقوع است: استيضاح كردان وزير كشور كه اگر راي بياورد و اگر به قانون اساسي عمل شود و بر عكس روال پيچاندن قانون در بين رجال مملكت موضعي اتخاذ شود كل دولت بايد مجددا راي اعتماد بگيرد.


عجيباً غريبا!  


-----------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن: دكتر كردان ديگه دكتر نيست! راي نياورد.