جاسوس بازي


ديشب كه اعترافات اين آقاي جاسوس تاجر نما رو ميديدم خيلي كيفور شدم. يارو بعد از اين همه نامردي و خيانت توي زندان و چند ساعت مانده به اجراي اعدام ياد خدا افتاده بود و داشت همه مديران رو توصيه مي كرد به توبه و....، اما نكته جالب براي من در ديدن اين فيلم نشان دادن برخي از تجهيزات ايشان براي جاسوسي بود.
در حال كه توي حرفهاي اشتري مي شد رگه هايي از اطلاعات اين آدم رو در مورد High Tech ديد اما تجهيزاتش خيلي عتيقه بودن : يكي دو تا لبتاپ و يك سلفون  احتمالا ماهواره اي.
اعترافات اين بابا و توصيه هاش براي عدم استفاده از تكنولوژي و خطرناك بودن مثلا GPS من رو ياد فيلم هاي جاسوسي دهه 80 ميلادي انداخت كه يك دستگاه ردياب رو توي ماشين طرف جاسازي مي كردن و با كامپيوتر ردشو مي گرفتن ما هم توي عالم بچگي كلي براي خودمون تخيلات ميكرديم.
باباجان،دروغ چرا؟ دوران اين تخيلات به پايان رسيده و امروز GPS روي هر پاكت پي سي يا موبايل پدر مادر داري نصب است و هر آدم عادي ميتواند از آن استفاده كند.
تا كي ميخواهيم روي اين ارتجاع نهادينه شده در فرهنگمون پافشاري كنيم. تا كي ميخواهيم با كنترل جبري و مثلا فيلتر 5 ميليون سايت اينترنتي ،كاربرانمون رو به بهشت رهنمون كنيم. فكر ميكنيم تكنولوژي در جا خواهد زد؟
واقعا ايمان داريم كه مثلا ظرف ده سال آينده اينترنت پرسرعت آزاد و همچنين مديا هاي ماهواره اي روي همين موبايل هاي كوچك خودمون در دسترس نخواهند بود؟
البته كار ما بسيار سخت است مقابله با اين همه مظاهر فساد و اين ملتي كه به قول زعمايشان با ديدن انحناي پشت ساق پاي يك بانو حالي به حالي ميشوند، آنهم از پشت لايه اي ضخيم از چرم و لايه اي ضخيم تر از جنس جين.!

3 نظر:

يكتا

مطالب خيلي جالب هستند. سايت خوبي است هر از گاه به اينجا سر خواهم زد. ادامه بده
http://saidboroumand.blogspot.com

احسان

نمی دونم دیشب که این صحنه ها رو دیدی واقعا همین حس نفرتی که می گی رو داشتی یا اینکه نه. من فقط می تونم بگم که یه آدم درمونده رو دیدم که داشت قبل از مرگش و شایدم با قول نجات از مرگش جلو دوربین تلویزیون با چشمای اشک دار صحبت می کرد. من دلم سوخت راستش براش. نه اینکه ساده لوحانه نگاه کنم به قضیه ولی این ذات یک آدم واقعی هست که نمی تونه مرگ هیچ همنوعشو ببینه. اگه یه بار از این اعدامای در ملا عام رو ببینی حرف منو می فهمی.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
سعيد: قضيه رو اشتباه گرفتي دوست عزيز! از كجاي اين پست نفرت مواج در چشماي منو رويت كردي. اين مطلب اصلا راجع به اعدام اين بابا نبود و اساسا درباره اعدام نبود.
اينكه اين علي آقا چيكار كرده اصلا قابل قضاوت توسط من نيست چون اطلاعي ازش ندارم. در مورد اعدام هم نميشه توي يك وبلاگ بحث كرد چون هم خيلي پيچيده است و هم خيلي آكادميك تر از سطح اين وبلاگ ، كه نهايتا نوعي دفتر خاطرات به حساب مياد.اما در يك جمله مخالفتم رو با حرف شما اعلام ميكنم : وقتي به اعدام فقط به عنوان كشتن يك نفر نگاه كني طبيعتا زاويه قضاوتت احساسات خواهد بود.
اشتباه نشه من هم با اعدام مخالفم اما به نظر من اعدام كافي نيست و شخصي با بك گراند دزدي و قتل و آدم ربايي يا تجاوز بايد سالها و سالها به صورت فرسايشي تحت عذاب قرار بگيره نه اينكه طناب بندازيم دور گردنش و خلاص. بعد هم لابد انتظار داريم كه اون دنيا به 4 ميخ بكشنش و روزي 3 بار قير داغ بريزن توي ما تحتش!

برفی

خیلی مسخره بود. یا این بابا اصلا جاسوس نبود بش گفته بودن با جرم جاسوسی و این اعترافات مزخرف تخفیف مجازات میگیری
یا اگه واقعا هم جاسوس بود همه ی اینا رو گذاشته بود سرکار...
شایدم طبق معمول همشون با هم ملت رو سرکار گذاشته بودن...برنامه ی یکنواخت همین سی سال!

نظر خود رادرکادر زیر بیان نمائید