کدام خون قرمز تر است

 


امروز همه از آزرده شدن روحشان از قضاياي غزه سخن مي گويند ، در وبلاگستان، محفل هاي واقعي و مجازي  . صدا و سيما كه كليه برنامه هاي روزانه اش را هم قطع كرده و به پوشش لحظه به لحظه مي پردازد.من روي سخنم نه با صدا و سيما ، و نه با دولت و حتي نه با تمام آنهاييست كه فكر مي كنند دفاع از غزه وظيفه ديني شان است كه آنها توجيهي دارند كه لااقل از ديد خودشان قانع كننده است.


روي سخن من روشنفكران و آنهايي هستند كه با يك ژست روشنفكري مي گويند ما با اختلافات اسراييل و فلسطين كاري نداريم، نفس اين كار غير انساني و جنايتكارانه است. آنهايي كه ادعا مي كنند صرفا چون خيلي انسان دوست هستند ابراز انزجار مي كنند.


من مي خواهم بگويم خانم ها ، آقايان خودتان را گول نزنيد ، تصاوير خونين مشاهده شده از تلويزيون و بمباران خبري ( كه از خبر رساني اوضاع جبهه هاي خودمان در دهه 60 بسيار بيشتر است)، بخشي از وجودتان را قلقلك داده وفكر مي كنيد انسانيتتان جريحه دار شده است.


فيلم Insider  را ديده ايد؟



 اين گونه صفات چندان ارتباطي به ما شرقي هاي احساساتي ولي عقب مانده از نظر ساختار هاي اجتماعي و بعضا خاله زنك ندارد.


مظلوم نمايي يكي از بد ترين سلاح هاييست كه با آن مي توان بيشتر ما ايراني ها را خلع سلاح كرد.


باور نميكنيد كه اين ناراحتي ما بخاطر انسان دوست بودنمان نيست؟!


برايتان چند مثال ميزنم كه روشن شود:


چرا صداي اين انسانيت در ماجراي دكتر بني يعقوب بلند نشد؟ حتي بعد از نامه سوزناك استمداد خانواده اش؟!


چرا همين احساسات پاك انساني چند هفته قبل كه كشته شدن همه سربازان بيگناهمان توسط عبدالمالك ريگي تاييد شد ، اندكي هم جريحه دار نشد؟!!


چرا همين ديگ غيرتمان، ديروز (همين ديروز) براي سربازان ديگركشته شده مان در سراوان برجسته نشد؟!


تا امروز در غزه گويا حدوو 300 نفر جان باخته اند ولي در بيخ گوش ما در همين عراق هر روز همين تعداد توسط انتحاريوني كه معلوم نيست از كجا تحريك ميشوند كشته ميشوند كه بعضا هموطنمان هستند ولي كدام دانشجو يا مسوول يا آدم عادي صداي جريحه دار شدن احساسات انساني خود را شنيد؟


و اما بعدي كه حتي نوشتن از آن برايم سخت است :


چند نفرتان نام روآندا و كشتارروآندا  را از اخبار تلويزيون ايران شنيده ايد؟


اساسا از



Rwanda: How the genocide happened


چيزي مي دانيد؟

لااقل فيلم زيباي Hotel Rwanda     را ديده ايد؟



مي دانيد بعد از هولو كاست بزرگترين نسل كشي قرن 20 بوده است؟


مي دانيد بين800000تا 1000000 نفر ظرف 100 روز به قتل رسيدند!


هيچ كداممان آن روز ها جاييمان جريحه دار شد؟


پس راستش را به خود بگوييم :  براي ما مسايل انساني چندان اهميتي ندارند باز هم جو گير شده ايم.


لینکهای مرتبط:


دادخواهی قتل عام در رواندا


آيا فرانسه در کشتار رواندا بي تقصير بود؟! 


رواندا: اولین محکومیت نسل کشی


Rwandan Genocide Project


In pictures: Rwanda - the skulls


In pictures: Rwanda - the survivors


 


 


لینک این پست در بالاترین


 

افتخار به یک جای دیگرمان

 


باز هم يك جايي از جاهاي متعددمون رو براي افتخار كردن پيدا كردم! امور شکم و زیر شکم


(البته از نوع مربوط به فاضلاب و ...)


از اونجايي كه اينبار يك نفر قبل از من مفصل بهش افتخار كرده من فقط ارجاعتون مي دم به:


ماجراها با کافه ها ٫ رستوران ها و مستراح های تهران

جمع "خ"ها: خواجه حافظ و خاتمي


عجب جريان با حالي رو تعريف كرده اين بنده خدا

حالا ديگه ابر و باد ومه و ..... دست به دست هم داده اند تا منجي بزرگ ايرانيان را راضي كنند كه بيايد و مردم ايران را نجات دهد ، فقط همين خواجه حافظ بيچاره مانده بود كه تنش را در گور بلرزانند و از او مايه بگذارند براي رضايت

 اين منجي!

همگيمان يادمان رفته انگار كه نجاتي در كار نيست. اين سيد تمام زورش را 8 سال تمام زده، هرچند نتايج خوبي داشته ولي بياييم دست از اين اعتقادات مزخرفمان برداريم و قبول كنيم كه دوران نجات دهنده ها به پايان رسيده و از دل اين اعتقاد شايد هر 300 سال يك شاه عباس يا يك نادر يا .... بيايند و در بين آنها به مدت صدها سال سلطان حسين ها ! حاكم خواهند بود.

خود ما نياز به تغيير داريم آهنگ عزيز! ظرفيتمان نياز به تغيير دارد و يا بايد هزينه اش را بدهيم و يا كلا قيد همه چيز را بزنيم كه اين راه دوم آنيست كه بيشتر خواص ايران انتخاب كرده اند ،چرايش بماند! توهين آميز است،

به هموطنان عزيز شوونيستمان بر مي خورد.

افتخار

به کجای ایرانی بودنمان افتخار می کنیم؟! به کجایش باید ببالیم؟


بعد از 9 ماه که چند تا از سرباز های وظیفه توسط قاچاقچیان سابق و تروریست های فعلی گرفتار شدند و ما ککمان هم نگزید، دیروز خبر کشته شدن همه آنها اعلام و این بار تایید شد و باز هم ککمان نگزید، حداکثر سری به نشان تاسف عمیقمان  تکان دادیم.


آرزو می کردم مسوولان ما هم مثل آقای پوتین در جریان تاتر مسکو عمل می کردند و همه، اعم از گروگان و گروگانگیر را از دم تیغ میگذراندند، لا اقل با اینکار نشان میدادند که این ماجرا برایشان مهم است. نه اینکه تا مدتها اصل ماجرا را انکار کنند. انکاری که گویا ترجیع بند رفتارهای سیاسیمان شده است.انکاری که امروز در وجود بسیاری از ما نهادینه شده و اینبار به قیمت جان تنی چند از مظلوم ترین  و بی کس ترین جوانان این خاک تمام شد. ( اگر کسی را در بخشی از این نظام میشناختند که محل خدمتشان مثل خود من مرز پاکستان نمیشد و در شهر و دیار خود خدمت میکردند).


ما ایرانیها از منظر امور مربوط به ادعا سر آمد همه خاکیان و بلکه همه کیهانیان هستیم ما نه تنها ناسیونالیست نیستیم بلکه از شوونیست بودن هم عبور کرده ایم و امروز بگونه ای دچار نارسیسیسم شده ایم. اما چون تناقض از اساسی ترین خصایص ایرانیست، ما در عین اینکه باهوش ترین،میهن پرست ترین ، راستگو ترین،همنوع دوست ترین،مهمان نوازترین و جمعی دیگر از ترین های انسانی را جملگی در خود جمع کرده ایم، اما نه تنها اوضاعمان  چنین است که همگی می دانیم ، که در مقام عمل بر خلاف تمام آن ترینها عمل می کنیم،رفتارمان با بی احساس ترین ملل جان پهلو میزند. بهمان بی احترامی می کنند و ککمان نمیگزد.جواب توهین ها را نه تنها نمیدهیم که با فرا فکنی مقصر را دیگران می دانیم و این بی احترامی ها را هم نتیجه رفتار آنها.


کاری به دولت و مسوولان ندارم که آنها لابد معذوریت هایی برای انتخاب نوع واکنششان دارند؟! از خودمان می گویم که امروز برایمان هیچ فرقی نمی کند که در اطرافمان چه می گذرد. ازکسانی که ادعاهایمان گوش فلک را کر می کند ولی پای عمل ، هیچ کدام ما قدم از قدم بر نداشتیم برای این سربازان مفلوک. دریغ از امضا زیر یک نامه شاید بی ارزش به یک ارگان.هیچ نکردیم و نشستیم و نه تنها هشدا ها را جدی نگرفتیم که  دست به انکار زدیم.هیچ کس نبود به این انکار کنندگان بگوید که در عصری که ربایندگان با کمک گوگل ارث نقشه حمله به پاسگاه شما را میکشند چرا تصاویر مستند را انکار می کنید ؟ چرا حتی  مشاهدات آن سرباز آزاد شده را هم جدی نگرفتید؟


ما ایرانیها به این رفتار عادت داریم! آنروزگاری که تازه از سیستان فرار کرده بودم و از سرنوشت تلخ آن همکار پزشک وظیفه با خبر شدم که آمبولانسش مورد اصابت آر پی جی اشرار قرار گرفت،من و امثال من به جای اینکه کاری بکنیم شکر کردیم که جان بدر برده ایم و در آن امبولانس نبوده ایم موقع برخورد آر پی جی!


 من هم قبول دارم که نبود رسانه های آزاد و نداشتن آگاهی عوام هر روز هر چه بیشتر به این امر دامن میزند ولی به حجم وبلاگستان فارسی که مینگرم نا امید   می شوم چرا که بسیار گسترده است ولی هیچ واکنش در خور توجهی را در این موارد از آن شاهد نبوده ایم.همگی دچار یک رخوت دسته جمعی شده ایم . تو گویی گرد تریاک ( شاید هم شربتش ) را بر آسمان این خاک پاشیده اند.در آنسوی مرز هم رسانه های اپوزوسیون احمق L.A نشین هم این سربازان را مزدور معرفی می کرد و بر طبل انتقام و شادی می کوبید.  


چرا باید به کشوری افتخار کنیم که داشتن شهروندی آن ذره ای ارزش ندارد حتی برای خودمان .


این کاریست که امروز در مورد کارکنان کشتی در بند دزدان دریایی هم انجام می دهیم وگویا باید گوش بزنگ فاجعه ای دیگر باشیم.


مبارکمان باشد!