بعد از 9 ماه که چند تا از سرباز های وظیفه توسط قاچاقچیان سابق و تروریست های فعلی گرفتار شدند و ما ککمان هم نگزید، دیروز خبر کشته شدن همه آنها اعلام و این بار تایید شد و باز هم ککمان نگزید، حداکثر سری به نشان تاسف عمیقمان تکان دادیم.
آرزو می کردم مسوولان ما هم مثل آقای پوتین در جریان تاتر مسکو عمل می کردند و همه، اعم از گروگان و گروگانگیر را از دم تیغ میگذراندند، لا اقل با اینکار نشان میدادند که این ماجرا برایشان مهم است. نه اینکه تا مدتها اصل ماجرا را انکار کنند. انکاری که گویا ترجیع بند رفتارهای سیاسیمان شده است.انکاری که امروز در وجود بسیاری از ما نهادینه شده و اینبار به قیمت جان تنی چند از مظلوم ترین و بی کس ترین جوانان این خاک تمام شد. ( اگر کسی را در بخشی از این نظام میشناختند که محل خدمتشان مثل خود من مرز پاکستان نمیشد و در شهر و دیار خود خدمت میکردند).
ما ایرانیها از منظر امور مربوط به ادعا سر آمد همه خاکیان و بلکه همه کیهانیان هستیم ما نه تنها ناسیونالیست نیستیم بلکه از شوونیست بودن هم عبور کرده ایم و امروز بگونه ای دچار نارسیسیسم شده ایم. اما چون تناقض از اساسی ترین خصایص ایرانیست، ما در عین اینکه باهوش ترین،میهن پرست ترین ، راستگو ترین،همنوع دوست ترین،مهمان نوازترین و جمعی دیگر از ترین های انسانی را جملگی در خود جمع کرده ایم، اما نه تنها اوضاعمان چنین است که همگی می دانیم ، که در مقام عمل بر خلاف تمام آن ترینها عمل می کنیم،رفتارمان با بی احساس ترین ملل جان پهلو میزند. بهمان بی احترامی می کنند و ککمان نمیگزد.جواب توهین ها را نه تنها نمیدهیم که با فرا فکنی مقصر را دیگران می دانیم و این بی احترامی ها را هم نتیجه رفتار آنها.
کاری به دولت و مسوولان ندارم که آنها لابد معذوریت هایی برای انتخاب نوع واکنششان دارند؟! از خودمان می گویم که امروز برایمان هیچ فرقی نمی کند که در اطرافمان چه می گذرد. ازکسانی که ادعاهایمان گوش فلک را کر می کند ولی پای عمل ، هیچ کدام ما قدم از قدم بر نداشتیم برای این سربازان مفلوک. دریغ از امضا زیر یک نامه شاید بی ارزش به یک ارگان.هیچ نکردیم و نشستیم و نه تنها هشدا ها را جدی نگرفتیم که دست به انکار زدیم.هیچ کس نبود به این انکار کنندگان بگوید که در عصری که ربایندگان با کمک گوگل ارث نقشه حمله به پاسگاه شما را میکشند چرا تصاویر مستند را انکار می کنید ؟ چرا حتی مشاهدات آن سرباز آزاد شده را هم جدی نگرفتید؟
ما ایرانیها به این رفتار عادت داریم! آنروزگاری که تازه از سیستان فرار کرده بودم و از سرنوشت تلخ آن همکار پزشک وظیفه با خبر شدم که آمبولانسش مورد اصابت آر پی جی اشرار قرار گرفت،من و امثال من به جای اینکه کاری بکنیم شکر کردیم که جان بدر برده ایم و در آن امبولانس نبوده ایم موقع برخورد آر پی جی!
من هم قبول دارم که نبود رسانه های آزاد و نداشتن آگاهی عوام هر روز هر چه بیشتر به این امر دامن میزند ولی به حجم وبلاگستان فارسی که مینگرم نا امید می شوم چرا که بسیار گسترده است ولی هیچ واکنش در خور توجهی را در این موارد از آن شاهد نبوده ایم.همگی دچار یک رخوت دسته جمعی شده ایم . تو گویی گرد تریاک ( شاید هم شربتش ) را بر آسمان این خاک پاشیده اند.در آنسوی مرز هم رسانه های اپوزوسیون احمق L.A نشین هم این سربازان را مزدور معرفی می کرد و بر طبل انتقام و شادی می کوبید.
چرا باید به کشوری افتخار کنیم که داشتن شهروندی آن ذره ای ارزش ندارد حتی برای خودمان .
این کاریست که امروز در مورد کارکنان کشتی در بند دزدان دریایی هم انجام می دهیم وگویا باید گوش بزنگ فاجعه ای دیگر باشیم.
مبارکمان باشد!
3 نظر:
روند سی سال گذشته و تناقض بین شعارها و عمل یک نوع بی اعتمادی ایجاد کرده که نتیجه ان باعث یاس مردم از اصلاح و اقدام شده است
من مشکل رو از خودمون میدونم. خود ایرانی بودنمون. تا به چیزی مبتلا نشیم به فکر کناریمون نیستیم. دریغ از اینکه دو روز دیگه خودمون مبتلا میشیم. خودمون رو بالکل باید عوض کنیم
واقعا تاسف برانگیز بود..سربازای بیچاره واقعا خونشون پایمال شد
نظر خود رادرکادر زیر بیان نمائید