سينما زبر است؟

 


در يكي دو ماه اخير فيلمهاي بسيار درخشاني در سينماي امريكا اكران شده اند كه بيشتر كانديداهاي  جوايز جشنواره هاي معتبر امسال را مي توان ميان آنها مشاهده كرد از ميان اين آثار Vicky Cristina Barcelona  ساخته جديد وودي آلن روشنفكر نيويوركي كه بعد از ساخت حدود 40 فيلم، از فضاي شهر مورد علاقه اش خارج شده و در بارسلونا بدنبال رابطه اي مي گردد كه سالهاست بنيان فيلمهايش بر يافتن آن استوار است.


البته فكر كنم اسپانيا هم روشنفكر ما را ارضا نكرد و او را راهي پاريس نموده است. علاقه اي به تعريف داستان فيلم ندارم چون بهتر از همه خود آلن آنرا تعريف كرده است پس بايد ببينيدش.


بازي بازيگران در فيلم خوب و در سطحي جذاب است خاوير باردم كه همان آن هميشگي اش را دارد


و  اسكارلت جوهانسون   كاملا با نقش بلوندي كه ايفا مي كند سازگاري دارد.


 ولي جيغ و فريادهاي پنه لوپه كروز براي القاي ناپايداري شخصيتش ديدني و باور نكردني است.نماهاي زيبا و كادر هاي باور نكردني آلن هم از بارسلونا براي كسي كه هميشه پاي ثابت آثارش آسمانخراشهاي  متروپليس دوست داشتنی اش ٬نیویورک بوده اند غريب است ولي مي توان شيفتگي اش را به فضاهاي اين چنيني درك نمود.


 


فيلم پر سر و صداي ديگر اين روز ها فيلميست كه هر چند ترجمه عنوانش ساده است ولي فعلا بيشتر منتقدينِ اسم اختراع كن ايراني از آن اجتناب كرده اند علت اش را خودتان حدس خواهيد زد.


Revolutionary Road   ساخته سام مندس كه در صورت ترجمه عنوان ممكن است چيزهاي زيادي را به ذهن ما ايرانيها متبادر كند.



فيلم كه جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن در گلدن گلوب  را براي همسر مندس ، كيت وينسلت  به ارمغان داشته يك فيلم خطي و با يك داستان خيلي معمولي است ولي آنچه آنرا درخشان كرده بازي دو بازيگر اصلي آن است. زيباروياني كه ده سال قبل قلب اكثر جمعيت دنيا را با ابر توليد  صنعت (با تشدید)سينما و تبليغات سالهاي پاياني سده گذشته يعني تايتانيك فتح كردند. تاثیر گذر زمان را بر چهره وینسلت کاملا مشهود است.


برخي  اشاره اي دارند به طنز تلخ روزگار و اين فيلم را دنباله احتمالي تايتانيك مي دانند با اين پيش فرض كه دي كاپريو آنجا غرق نشود و اين دو قهرمان با هم ازدواج كنند.


نكته شيرين اين فيلم اما همانطور كه گفتيم بازيهاي به ياد ماندني اي است كه از همان خوبرويان ده سال قبل مي بينيم. جاي تاسف دارد كه خوبرويان وطني بعد از 10 سال كار هنوز نمي توانند نگاههايشان را كنترل كنند چه رسد به اينكه در يك شاهكار ايفاي نقش كنند.


 


فيلم ديگري كه بايد ديد ايتالياييست و Gomorra  نام دارد.



 علت پر سر و صدا بودن آن هم ربط زيادي به سينما ندارد. داستان فيلم برداشتي است از كتاب يك  ژورناليست كه بر اساس حوادث واقعي نگاشته شده است. و اما حوادث آن چيزي نيست جز زندگي و كارهاي روزمره  بخشي از مافياي ايتاليا .حكم قتل اين روزنامه نگار نگون بخت ولي شجاع ٬مدتيست كه توسط مافيا صادر شده و ايشان تحت حمايت پليس يك زندگي مخفي دارد. فيلم  تحسين خواهر قاضي فالكونه را نيز بر انگيزانده است. آنچه در فيلم شاهديم سويه ديگر ماجراييست كه در فيلم محبوب همه نسلها ٬پدر خوانده ديديم و لذت برديم از آدمكشي ها ٬لذت برديم از قدرت بي حد و حصر و لذت برديم از رويه تاريك شخصيت آدمي.


ولي گومورا  اين رويه تاريك را سياه نشانمان ميدهد و نه در قامت مارلون براندو و يا آل پاچينو، اين بار آنچه شاهديم ماده خام است و زندگي واقعي.


 

0 نظر:

نظر خود رادرکادر زیر بیان نمائید