متهم کردن بلند پایه ترین سران سی ساله نظام به انواع سوء استفاده ها ، آنهم از سوی رییس جمهور، اتفاقی بود که در نظر بسیاری غریب آمد. این قبیل اتهامات را ،ما سالهاست که در کوچه و بازار از زبان هم میشنویم.اما نه عزمی برای دنبال کردن آن داشته ایم و نه جرات آنرا . بنابر این این حرفها به بخشی از فرهنگ شفاهی ما ایرانیان تبدیل شده است . یکی از دلایل نتایج انتخابات 84 در مرحله دوم به زعم من همین شایعات بوده اند.(بر خلاف بسیاری دیگر ،تا زمانی که این اتهامات اثبات نشوند من حاضر نیستم نام آنها را از شایعه برگردانم).
همه ما اما ، انسانیم با تمام نقاط ضعف انسانی. در اعماق وجود معقول ترین های ما مجموعه ای از احساسات مذموم وجود دارد که گاهی سر باز میکند و اندکی از چرک درونمان را مینمایاند.
-حسی از حسادت که باعث می شود موفقیت هر کسی را در سایه توانش برای زد و بند توجیه کنیم و سر خوردگی های خود را در نداشتن پارتی و روابط و یا بد تر ، در پاک بودن خودمان.
-حسی از غرور که قرنهاست جامعه ما را در بر گرفته و به بهترین شکل در این مصراع نمود دارد که:" هنر نزد ایرانیان است و بس" در حالیکه آنچه امروز شاهدیم چیزی جز دغل و کلک و در بهترین تفسیر زرنگ بازی در تمام لایه های اجتماع عقب مانده (اینجا از نظر فرهنگی) ایران نیست.
-حسی از کینه که برای تمام نداشته هایمان دیگران را مقصر می پنداریم و می اندیشیم همیشه باید مقصری بیابیم تا خرابکاری ها و عدم موفقیت هایمان را بدوش او بیفکنیم.
اینست که صحه گذاشتن جناب رییس جمهور بر تمام آن شایعات مذکور ، چنین احساساتمان را قلقلک داده و بسیاری را خوشحال کرده است.
اینست جامعه شناسی نخبه کشی ایرانی.
مطرح شدن چنین حرفهایی از زبان رییس جمهور یک کشور بر خلاف تمام قوانین دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک، اخلاقی ، عرفی و دینی موجود در سراسر گیتی است.
ایشان در سال 84 سوار بر موج مبارزه با مفاسد اقتصادی ساختمان پاستور را فتح کرد و در طول این 4 سال همواره بر طبل افشاگری کوبید، ولی غیر از اتفاقی که دیشب افتاد کسی چیز دیگری ندید. حتی شاهد بودیم که پشتیبانی ایشان از آقای پالیزدار چگونه از جانب خودشان عقیم گذاشته شد.
اتهامات کودکانه دیشب جناب رییس جمهور به بلند پایه ترین مقامات و منسوبان آنها، سناریوییست که چند حالت را بیشتر نمیتوان بر آن فرض کرد. مطرح کردن این حالات چندان معقول نیست ، پس از ذکرشان در میگذرم.
همانگونه که تصور میشد آقای موسوی در سخنوری به پای آقای احمدی نژاد نمیرسیدند و با اینکه مواد خام سخنان موسوی بسیار پر بار تر بود ولی احمدی نژاد با سفسطه و مغلطه از زیر بار پاسخ بسیاری از آنان گریخت.
در نهایت اما احمدی نژاد بازنده این مناظره بود ، آنهم به دلیل چند اشتباه استراتژیک:
1.بر افروختگی در برابر آرامش و متانت موسوی
2.انتساب موسوی به دولت های دیگر
3. مطرح کردن تئوری توطئه و نام بردن بیش از حد از هاشمی رفسنجانی به عنوان صحنه گردان اصلی
4. متهم کردن مدیران ارشد دولتهای قبل بدون ارائه مدرک
5.نشان دادن عدم اعتماد به نفس در میمیک صورت و تکرار بیانات
6.ادبیات چاله میدانی مثل همیشه
7.فرار از موضوع کردان با آویزان شدن به دکترای خاتمی که خود او در 1376 داشتن آنرا انکار کرده بود.
8.پاسخ سوال با سوال( که این یکی، حال من را همیشه بد میکند).
9.تند خویی، حتی با مجری برنامه،گویی که ایشان هم از وزرای دکتر هستند.
10.مهمترین اشتباه ایشان اما وسط کشیدن پای زهرا رهنورد بود ،آنهم با شکلی زشت، طوریکه در ابتدا خیلیها تصور کردند خانم مورد اشاره آقای رییس جمهور ،موردی اخلاقی است.
اما مناظره دیشب یک بازنده دیگر هم داشت، یک بازنده بزرگ...
3 نظر:
احسنت . بسیار مقاله دقیق و کاملی بود و اشاره ات به جامعه شناسی نخبه کشی بسیار عالی بود
سلام
بخش اخبار سایتم به روزه
درود...
من هم به صورت کلی با تحلیل شما موافقم .....
نظر خود رادرکادر زیر بیان نمائید