الان ۲ روزه که از نازآفرین عزیز جداافتادم و اومدم سکو.
پس از اینکه آقا تصمیم گرفت ما رو از نعمت وجود خودش محروم کنه ۱۴ روزاستراحت ما هم به پایان رسید و چهار شنبه وارد منطقه لاوان شدیم ٬ هوای داغ وشرجی اینجا که پای پلکان هواپیما به صورتم خورد یاد چابهار افتادم و یک سالی که توی اون جهنم سربازیمو گذروندم٬ جنوب شرقی ترین نقطه موجود روی نقشه ایران که اسم با مسمایی هم داشت( پسا بندر) جایی که غیر از انسان و حشرات موذی ای مثل پشه آنوفل هیچ موجود زنده دیگه ای زندگی نمیکرد !! خودمونیم عجب موجودایی هستیم !!
بگذریم ٬ لاوان بسیار گرم شده بود٬ غبار آلود و شرجی باد نسبتا شدیدی( در حدود ۳۰ نات) هم میوزید که پرواز هلیکوپتر های باستانی شرکت نفت رو در هاله ای از ابهام فرو برده بود. بعد از ناهار خبرمون کردن که بریم هلیکوپتری ٬ علیرغم باد شدید و دید پایین دستور پرواز دادن ولی خب از اونجایی که این هلیکوپترهای موسوم به بل عمری به درازای خود سکوی سلمان دارن٬ یعنی حدود ۴۰ سال در آخرین لحظات آب و روغن قاطی کرد و نپرید در نتیجه یک ساعتی معطل شدیم٬خلاصه با سلام و صلوات پریدیم و دمدمای ۶ عصر رسیدیم به سکوی سلمان اما چنا تکونهای شدیدی رو تجربه کردیم که نزدیک بود فاتحه مون رو بخونیم
الان توی آبهای آزاد و نزدیکتر به ابوظبی تا ایران هستیم و تا ۱۴ روز آینده اینجا خواهیم بود.
0 نظر:
نظر خود رادرکادر زیر بیان نمائید